فرصت زندگی ام باید تا تو را شاید . . .
به این در و آن در می زنم
یکی از این درها
رو به آغوش تو باز شود شاید
و سرانگشتانم
تنت را
نت به نت
بنوازند باید
هیزم بر آتش نابودی ام نینداز
من آب از سرم گذشته است!
در به درت می شوم
گور به گور اما نمی شوم
برای مُردن فرصت زیاد است
باید تو را
زندگی کرد . . .
شاعر: مهدیه لطیفی
+ نوشته شده در شنبه دهم مرداد ۱۳۹۴ ساعت 13:52 توسط خیــال خــام
|