خیـــال گسستن

تمام زندگی صبحگاه من این است؛

پس از گشودن چشم،

در آب چشمه ی آیینه دست و رو شستن.


پس از نیایش نور،

سپیده دم را در زرده ی تخم خام زدن؛

نسیم تر را با شیر تازه نوشیدن؛

پس از رهایی تن،

خیــال را به صعود پرندگان بستن!


گسستن از همه،

رفتن،

به خویش پیوستن . . .


شاعر: نادر نادرپور

شعر "صبحانه" از مجموعه "از آسمان تا ریسمان"


+ مناسبت نوشت: روحش شاد . . .

جــای پــای زنــدگــی

در کــوره راه زنــدگیــم،

جــای پــای تــوســت


پــایــی کــه بــی گمــان،

نتــوانــم بــدو رسیــد . . .


شاعر: نادر نادرپور

ادامه نوشته