بی خیـــال عاشقی

دستمال کاغذی به اشک گفت:

قطره قطره ات طلاست

یکم از طلای خود حراج میکنی؟

عاشقم، با من ازدواج میکنی!؟

 

اشک گفت:

ازدواج اشک و دستمال کاغذی!

تو چقدر ساده ای

خوش خیال کاغذی!

توی ازدواج ما، تو مچاله می شوی

چرک میشوی و تکه ای زباله می شوی

پس برو و بی خیال باش

عاشقی کجاست؟!

 

از: عرفان نظرآهاری

از كتاب "روى تخته سياه جهان با گچ نور بنويس"

ادامه نوشته

پیــامگیــر دلــم

بــا مــن تمــاس بگيــر، خــدايــا!

حتــي هــزار بــار!


وقتــي كــه نيستــم؛

لطفــا پيــام خــودت را،

روي پيــام گيــر دلــم بگــذار . . .


شاعر: عرفان نظر آهاری

ادامه نوشته

تمــاشــاگــه

مــي خــواهــم کمــي بــروم

آن ســوي دنيــا!

آنجــا کــه آسمــان،

پنجــره بيشتــر دارد و

خــدا هــم،

ديــدي بهتــر . . .


شاعر: عرفان نظر آهاری