آفــت زده

درســت مثــل مــزرعــه اي کــه

محصــولــش را مــلخ هــا

خــورده انــد،

ديگــر نگــران داس هــا، نيستــم . . .


شاعر: فریبا عرب نیا

تـــا بیـــایی ...

از روزهاي رفته نگو

روزهاي مانده را تعريف کن

با چند ماه خداحافظي کنم

به چند خورشيد سلام

تا بيايي .... ؟!


شاعر: فریبا عرب نیا

جـــــوانـــه

صـبـــورانـه مـی نشــینـم تـا بیــایــی

از ســرمــا نـمـی ترســم

از تـاریکـی ایـن بیـابـان هـم ...

مــی دانـم

در گــرمـای نــورت

جــوانـه خـواهــم زد ...


شاعر: فریبا عرب نیا

فردا

آنقدر زمین خورده ام که بدانم

برای برخاستن

نه دستی از برون

که همتی از درون

لازم است

حالا اما...

نمی خواهم برخیزم

در سیاهی این شب بی ماه

می خواهم اندکی بیاسایم

فردا

فردا

برمی خیزم

وقتی که فهمیده باشم چرا

زمین خورده ام...


شاعر: فریبا عرب نیا