عشق سگی

مثل سگ،

عقل من از عشق پشیمان شده است

چه سگی

در ته چشمان تو پنهان شده است؟

 

تو در این خانه ایی و پنجره ها می گویند:

سایه ات آن طرف کوچه نمایان شده است

چهره ام زرد شد و بخت سپیدم نرسید

خوش به اقبال خزانی

که زمستان شده است

 

بعد از آن عاشقی و خانه براندازی ها

خانه ی عافیتم چاک گریبان شده است

 

خاطرات عصبی قصد تلافی دارند

در نبندم همه ی خانه خیابان شده است!

 

عاقبت دست بر آیینه کشیدم دیدم:

گرد در پشت قدم های تو

طوفان شده است . . .

 

شاعر: احسان افشاری

سوال سالها

دو ماه می شود که رفته ای

و این دو ماه

برای من سوال می شود

نازنین

هیچ فکر کرده ای

دو‌ ماه چند سال می شود؟

 

شاعر: احسان افشاری

دوست تنهایی

تو مغرضانه ترین شکل دوست داشتنی

که با وجود وجودت،

هنوز تنهایم . . .

 

شاعر: احسان افشاری

ادامه نوشته