دلم خوش است به گل های باغ قالی ها

که چشم باران دارم ز خشکسالی ها


به باد حادثه بالم اگر شکست، چه باک

خوشا پریدن با این شکسته بالی ها!


چه غربتی است، عزیزان من کجا رفتند؟

تمام دور و برم پر ز جای خالی ها


زلال بود و روان رود رو به دریایم

همین که ماندم مرداب شد زلالی ها


خیال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود

که دل زدیم به دریای بی خیالی ها


شاعر: قیصر امین پور