مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند

هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند


ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلت

هرچه جز یاد مرا با خاک یکسان می‌کند


اشک می‌داند غم افتاده‌ای مثل مرا

چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند


با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!

موج را برخورد صخره کی پشیمان می‌کند؟


مثل مادر عاشق از روز ازل حسرت‌کش است

هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند


عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند

درد بی‌درمانشان را مرگ درمان می‌کند


شاعر: مژگان عباسلو