باید که ز داغم خبری داشته باشد

هر مرد که با خود جگری داشته باشد


حالم چو دلیری ست که  از بخت بد خویش

در لشگر دشمن، پسری داشته باشد


حالم چو درختی‌ست که یک شاخه‌ی نااهل

بازیچه‌ی دست تبری داشته باشد


سخت است پیمبر شده باشی و ببینی

فرزند تو دین دگری داشته باشد


آویخته از گردن من شاه کلیدی

این کاخ کهن بی‌ که دری داشته باشد


سر درگمی‌ام داد گره در گره اندوه

خوش‌بخت کلافی که سری داشته باشد


شاعر: حسین جنتی