زار ِ تنهایی
این تنهایی
به تنم زار میزند
و جیب هایش
بزرگ تر از آن است
که با دست های من پر شود
باید از فردا
کمی بیشتر
غصه بخورم . . .
شاعر: سمانه سوادی
این تنهایی
به تنم زار میزند
و جیب هایش
بزرگ تر از آن است
که با دست های من پر شود
باید از فردا
کمی بیشتر
غصه بخورم . . .
شاعر: سمانه سوادی
چرا که واژه ای برای بیان آنها وجود ندارد؛
اگر هم وجود داشته باشد،
کسی معنای آن را درک نمی کند.
اگر من از تو نان و آب بخواهم،
تو درخواست مرا درک می کنی
اما هرگز این دستهای تیره ای را
که قلب مرا در تنهایی گاه می سوزاند
و گاه منجمد می کند،
درک نخواهی کرد.
از: فدریکو گارسیا لورکا
چند بار گیسوان بلندت مرا نجات داده اند!
هر بار که دستم از دنیا کوتاه میشد . . .
شاعر: میلاد تهرانی
دست نگاهم را بگیر؛
مرا دچار حادثهای کن که با عشق نسبت دارد!
من،
عجیب از روزگار رنجیده ام . . .
شاعر: نیکی فیروزکوهی
و هر چه دست تکان دهی
و به سمت کوپه آخر بدوی،
چیزی عوض نمی شود؛
تنها
دور شدنت
کمی به تعویق می افتد . . .
شاعر: عبدالصابر کاکایی
دستهای دیگران را
از دست دادهام!
لیوانی هستم
که نیمههای پُر و خالیام
در هراس از یکدیگر
به دیوارهام فشار میآورند . . .
شاعر: کاظم واعظ زاده
در آغوش بگير خودت را و بخواب
اين تنها چيزي ست كه داري؛
دستهايت!
اگر باور نكني تنهايي را
مثل مترسكي كه در باد تكان تكان مي خورد
دستهايت
آشيانه ي كلاغ هايي مي شود
كه چشمانت را ربوده اند . . .
شاعر: هنگامه هویدا
بــازیچــهی دســت تبــری،
داشتــه بــاشــد . . .
شاعر: حسین جنتی
و قلبــم
در خــلاء
تپیــدن آغــاز کــرد . . .
شاعر: احمد شاملو
از مجموعه "آیدا در آینه"
+ خیـــال نوشت1 : امروز مصادف است با سالروز تولد احمد، شاملوی این مرز و بوم . . . زادروزش مبارک . . .
+ خیـــال نوشت2 : امروز زادروز رضا براهنی نیز می باشد، شاعر و منتقدی بی پروا . . . تبریک و قلمشان سبز . . .
امروز،
از تحتِ سینهام،
دستی، دریچهی مخفی را آهسته باز کرد!
در من، تو را بیدار کردند . . .
شاعر: رضا براهنی
از رفتــن بمــان!
دستــت را بــه مــن بــده
کــه در امتــداد دستــانــت؛
بنــدری اســت بــرای آرامــش . . .
شاعر: نزار قبانی
بهــانــه ي خــوبــي ســت
کــه دســت هــاي کســي را
بــراي هميشــه گــم کنــي . . .
شاعر: لیلا کردبچه