تکــاپــوی بیــداری
در من هميشه تو بيداری
ای که نشسته ای به تکاپوی خفتن من
در من
هميشه تو می خوانی هر ناسروده را
ای چشم های گياهان مانده
در تن خاک
کجای ريزش باران شرق را
خواهيد ديد؟
اينک
ميان قطره های خون شهيدم
فوج پرندگان سپيد
با خويش می برند
غمنامه ی شگفت اسارت را
تا برج خون ملتهب بابک خرم
آن برج بی دفاع
شاعر: خسرو گلسرخی
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 23:38 توسط خیــال خــام
|