خیانت

اين‌روزها با هر که دوست می‌شوم

احساس می‌کنم آن‌قدر دوست بوده‌ایم

که دیگر وقتِ خیانت است!

 

شاعر: نصرت رحمانی

حسن همایون

مثل روز برایم روشن است

هیچ زمستانی در من تمام نمی‌شود!

 

زنی در من به مقصد نمی‌رسد ،

از برف‌هایی که نشسته‌اند تا کمرم . . .

 

شاعر: حسن همایون

محمد برقعی

روزهایی که از نیامدنت مانده،

باقی عمر من است . . .

 

شاعر: محمد برقعی

زهره عبداللهی

اگر از من بپرسند خوشبختی چه رنگیست،

پیراهنت را فریاد می زنم!

 

خوشبختیِ من

هر روز

رنگ عوض می کند؛

امروز آسمانی می شود،

روز دیگر خاکی تر از زمین!

 

می دانی،

تنها

«تو» که باشی،

خوشبختی رنگ می گیرد . . .

 

شاعر: زهره عبداللهی

اطراف گریه

چرا همیشه تو

همیشه یک توی لعنتی مسبب گریه های من بوده است؟

همیشه باید یک توی لعنتی مرا بشکند

این بار تکه های مرا چه کسی برمی دارد؟

کنار هم می چیند

می خواهم برای خرد شدن خودم را بسازم

 

می بینی بارها گفتم دنیای من انزوا و تنهایی ست

و تو باور نکردی

 

می بینی؟

حال این روزهای من برای هیچ رفیقی مناسب نیست.

هیچکس نیست.

روزی برای بستن زخم هایشان برمی گردند

امروز اما آن روز نیست!

 

آدم های اطراف من آدم های اطراف خودشان هستند . . .

 

از: منیره حسینی

نشان فراموشی

برای همه ی ما

همه ی روزها فراموش می شوند؛

به جز همان یک روز

که نشانی آن را

به هیچ کس نگفتیم . . .

 

شاعر: محمدرضا عبدالملکیان

از مجموعه "هوای حوصله ابری ست"

گئورگ تومانيان

صبح تو را در فروشگاه دیدم

هلو و زردآلو سوا می کردی

گفتی برای یک مهمان است!

 

تمام ِ روز

در انتظار زنگ تلفن ات بودم . . .

 

شاعر: گئورگ تومانيان

احساس دوستی

احساس

سنگ خارا نیست

که همین طور بماند و

بماند و

بماند!

 

احساس مثل شاپرک

مثل عطر

می پرد!

 

درست توی همان روزهایی که دوستت دارم

دوستم داشته باش . . .

 

شاعر: مهدیه لطیفی

 

+ خیـــال نوشت: آن روزها پیراهنم بودی / یک روز کامل بر تنم بودی . . . / علیرضا آذر

سالهای وظیفه

دو سال می گذرد،

من هنوز سربازم!

 

وظیفه ی شب و روزم، ندیده بانی توست . . .

 

شاعر: یاسر قنبرلو

از مجموعه "ندیده بانی"

محسن حسین‌خانی

خط های روی پیشانی ام

ربطی به سنم ندارد!

 

دارم

روزهای بعدِ رفتنت را می شمارم . . .

 

شاعر: محسن حسین‌خانی

احسان نصری

با هر رعد و برق

به کوچه می دوم

گوش فرا می دهم

تا شاید صدای فرشته ای

در میانش نهفته باشد

تا شاید کسی نام منتقمی را فریاد کند

 

منتقمی که سالهاست

روز خوب را به او حواله داده اند

 

خودت بگو

چند بار دیگر

لباس باران زده ام

بی گرمای وجودت خشک شود؟

 

شاعر: احسان نصری

فرشاد بیات

برای فراموشی تو

هیچ راهی وجود ندارد!

 

خودم را

به هر راهی که می زنم

روزی با تو رفته بودم . . .

 

شاعر: فرشاد بیات