احسان نصری
به کوچه می دوم
گوش فرا می دهم
تا شاید صدای فرشته ای
در میانش نهفته باشد
تا شاید کسی نام منتقمی را فریاد کند
منتقمی که سالهاست
روز خوب را به او حواله داده اند
خودت بگو
چند بار دیگر
لباس باران زده ام
بی گرمای وجودت خشک شود؟
شاعر: احسان نصری
به کوچه می دوم
گوش فرا می دهم
تا شاید صدای فرشته ای
در میانش نهفته باشد
تا شاید کسی نام منتقمی را فریاد کند
منتقمی که سالهاست
روز خوب را به او حواله داده اند
خودت بگو
چند بار دیگر
لباس باران زده ام
بی گرمای وجودت خشک شود؟
شاعر: احسان نصری
کــه لبــاس میــش میپــوشنــد!
گــاهــی پــرستــوهــا هــم
لبــاس مــرغ عشــق بــر تــن میکننــد؛
عــاشــق کــه شــدی،
کــوچ میکننــد . . .
شاعر: بهمن عطایی
بــه دیــدنــم مــی آیــی؛
شــادی بــاغبــانــی را دارم
کــه گلــی تــازه
در بــاغچــه اش روییــده اســت . . .
شاعر: نزار قبانی
بــه دیــدنــم مــی آیــی
شــوق بــاغبــانــی بــا مــن اســت
کــه گلــی تــازه
در بــاغچــه اش روییــده بــاشــد . . .
شاعر: نزار قبانی
زنــانــه تــريــن لبــاس دنيــاســت،
وقتــي
بغلــت مــي کنــم . . .
شاعر: محمدمسعود کرمی