چــاه دل

کســی تنهــاســت!

کســی تــوی دلــش تنهــاســت!


کســی تــوی دلــش،

بــه چــاهــی از شــب رسیــده . . .


شاعر: عباس حسین نژاد

چــاه حســرت

مــانــده ام در چــاهی

عمیــق تــر از حســرت هــای دیــرســالــم!


گــاهــی دلــوی را مــی بینــم

کــه مــی آیــد

و

بــه آب نمــی رســد . . .


شاعر: عمران صلاحی

سنــگ چــاه

مــن آن سنــگ‌ام

کــه دیــوانــه‌ای،

بــه چــاه انــداخــت . . .


شاعر: محمدعلی بهمنی

خــاطــره ای سنگــی

خاطره‌اي در درونم است،

چون سنگي سپيد درون چاهي!

سر ستيز با آن ندارم، توانش را نيز،

برايم شادي است و اندوه!


در چشمانم خيره شود اگر کسي

آن را خواهد ديد.

غمگين‌تر از آني خواهد شد

که داستاني اندوه‌زا شنيده است!


مي‌دانم خدايان انسان را

بدل به شيء مي‌کنند، بي‌آنکه روح را از او بگيرند.

تو نيز بدل به سنگي شده‌اي در درون من

تا اندوه را جاودانه سازي . . .


شاعر: آنا آخماتووا