عشق زمینی

عاشق

دختر بچه اى است

كه كفش هاى پاشنه بلند مادر را پوشيده!

 

هيجان دارد

ولى زمين خوردنش حتمى ست . . .

 

شاعر: آرش ناجی

غزل آخر

هر دارو که علاج بود در خانه داشتم

اما تنم در باد

به تماشای غزل های آخر می رفت . . .

 

شاعر: احمدرضا احمدی

درک تنهایی

چیزهایی هست که نمی توان به زبان آورد،

چرا که واژه ای برای بیان آنها وجود ندارد؛

اگر هم وجود داشته باشد،

کسی معنای آن را درک نمی کند.

 

اگر من از تو نان و آب بخواهم،

تو درخواست مرا درک می کنی

اما هرگز این دستهای تیره ای را

که قلب مرا در تنهایی گاه می سوزاند

و گاه منجمد می کند،

درک نخواهی کرد.

 

از: فدریکو گارسیا لورکا

نذر خوابی بی فکر تو

گیرم از فردا

دیگر به او فکر نکنم

برایش چای نریزم

شبانگاهان

برایش هزار ستاره بی سوال نذر نکنم

عطر گیسوانش را از شب پس نگیرم

به اردیبهشت بد بگویم

از نور و ارغوان

به همین نزدیک ملایم برسم

به عابران پیاده رو ها

از فهم پروانه بگویم

 

با خواب هایم

چه می کنید . . .

 

شاعر: سهیل ملکی

در قفس اندوه

در اندوه من

شادی رها شدن پرنده ای است

که به او

دل بسته بودم . . .

 

شاعر: علیرضا روشن

رضا يار احمدي

عاقبت يك شب

صداي يك خاطره،

خواب كه هيچ

خانه را روي سرت خراب مي كند . . .

 

شاعر: رضا يار احمدي

شاعر خلقت

شعر

اتفاقی ست در زبان

 

تو

اتفاقی هستی در شعر

 

اتفاقی نیست که شاعر

اتفاقی ست

در خلقت.

 

شاعر: محمدعلی بهمنی

محمد برقعی

زمان زیادی می خواهم

برای فراموش کردن تو

اما فقط یک ثانیه می خواهم

تا به یاد بیاورم

پاییز پارسال

بیست و هشتم آبان ماه

رنگ سنجاق به موهایت

سبز بود

 

شاعر: محمد برقعی

نجاتی نیست . . .

خودت هم نمیدانی

چند بار گیسوان بلندت مرا نجات داده اند!

 

هر بار که دستم از دنیا کوتاه میشد . . .

 

شاعر: میلاد تهرانی

عادت

عادت کرده ايم

آنقدر که يادمان رفته است شب

مثل سياهي موهايمان ناگهان مي پرد

و يک روز آنقدر صبح مي شود

که براي بيدار شدن دير است

 

شاعر: لیلا کردبچه

ادامه نوشته

عشق مرده

عشق

دکانی است

که مغازه دارش سالهاست مرده است

و تو غمناک

تکه نانی

برابر چشم او می دزدی

 

من سال هاست کودک این مغازه دارم

 

شاعر: شمس لنگرودی

از مجموعه " آوازهاي فرشته بي بال"

ادامه نوشته

کوه زخم

گاهی یک خراش سطحی

می تواند

کوهی را در تو فرو بریزد

کافی ست

جای عمیق زخم را بلد باشد

 

شاعر: منيره حسيني